مشروطهی ایرانی و مسئلهی قانون
درآمدی بر مفهوم مدرن قانون اساسی و فهم نسل اول روشنفکران ایرانی از آن

کتاب مشروطه ایرانی و مسئلهی قانون نخستین بار در ۱۳۹۹ منتشر شد، در ادامه مقدمهی کتاب را بخوانید.
درآمد
وضع و حال کنونی عالَم، از منظر فلسفی، عموماً در قالبِ کلانروایتِ «سنت ـ تجدد» صورتبندی میشود. تجدد در این معنا عبارت است از غرب یا اصطلاحاً جهانِ توسعهیافته؛ و سنتْ هر آن چیز کهنهای که متجدد نشده یا از قافلۀ تجدد جا مانده باشد. از این رو متفکر زمانۀ حاضر برای فهم و تفسیرِ تاریخ و اجتماع خویش چارهای جز موضعگیری دربارۀ این مسئله ندارد. برای اندیشمندان ما نیز «مسئلۀ ایران» در چنین بستری فهم و تفسیر شده است؛ تفسیری که تاریخ تجدد ایران را از دویست سال پیش به این سو پیگری کرده و کوشیده است بر آن مبنا وضعیت «کنونی» ما را توضیح دهد. در بحث از مواجهۀ ایرانِ سنتی با غربِ متجدد، عصر مشروطه از مهمترین برهههاست و مفهوم کانونی در تجددخواهی این دوره خواستِ «قانون اساسی». مسئلۀ ما در این کتاب بررسی برخی جنبههای نظری همین مفهوم دامنهدار و پیچیده است.
بارها خوانده و شنیدهایم که نسل اول روشنفکران غربگرای ایرانی کمی پیش از انقلاب مشروطه با غرب آشنا شدند و به دنبال غربی کردن ایران بودند؛ اما کمتر میبینیم که پژوهشگران با جزئیات توضیح دهند منظورشان از این گزارههای کلی چیست. با همین پیشینه، برای من سؤال بود که وقتی مهمترین فعالیت فکری در انقلاب مشروطۀ ایران بحث از قانون اساسی و حواشی آن است، «روشنفکران غربگرا»ی ما دقیقاً چه تصوری از مفهومِ مدرنِ قانون داشتند. حاصلِ جستوجو برای یافتن پاسخ، کتابی است که در دست دارید. با همین نگاه و بدون شرح مبسوط ابعاد مختلف رویارویی متفکران ما با اندیشههای غربی، تنها بر یکی از وجوه این جریان پیچیده تمرکز میکنم و میکوشم بخشی از پازل پرنقشِ تفکر در ایران معاصر را بازسازی کنم. در این راه، بیش از آنکه به دنبال ردپای اسامی اندیشمندان و کتب غربی باشم، ربط و نسبت درونی مفهوم قانون اساسی بین اندیشههای روشنفکران ایرانی از یک سو و نزدیکترین دورۀ فکری ـ تاریخی غرب به ایشان، یعنی عصر روشنگری، از سوی دیگر مورد توجهم بوده است.
بنابراین با پرسشهایی چنین شروع کردم: تلقی اندیشمندان عصر روشنگری غرب از مفهوم قانون اساسی چه بوده و این مفهوم چه نسبتی با مسائل فلسفی بنیادیتری همچون معرفتشناسی دارد؟ چندوچون درک و دریافتِ ایدۀ قانون اساسی، در معنای روشنگری آن، در دورۀ مذکور در کشور ما چگونه بوده است؟ برای مثال اگر ملکمخان بر قانون و حکومت قانونمند تأکید میکند، اولاً فهم او از این مطالب چگونه بوده و ثانیاً چه نسبتی با نهضت روشنگری غربی و آثار کسانی چون ولتر، روسو، مونتسکیو و… برقرار میسازد؟ و سرانجام، اندیشمندان دورۀ مشروطه از نگاه عصر روشنگری اروپا به مفهوم قانون چه تأثیراتی پذیرفتهاند؟
برای پاسخ به این پرسشها این مسیر طی شده است: در فصل اول، تعریفی از مفهوم قانون اساسی به معنای مدرن و غربی آن به دست میدهیم و برای درک دقیقتر مفهوم جدید قانون اساسی، آن را در نسبت با مبانی اندیشۀ فلسفی غرب بررسی خواهیم کرد. در فصل دوم، به عنوان مقدمهای برای پرداختن به نگاه روشنفکران عصر مشروطه به مفهوم قانون، توضیحات مختصری دربارۀ شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در هنگامۀ انقلاب مشروطه ارائه میکنیم. در فصل سوم کتاب، با نگاه به مهمترین کتب و متونی که روشنفکران صدر مشروطیت دربارۀ مفهوم قانون اساسی نوشتهاند، به نحوی مستند و متنمحور نشان دادهایم که دیدگاه ایشان دربارۀ مفهوم قانون اساسی چه بوده است و سرانجام در فصل چهارم، به جمعبندیِ مقدمات و استنتاجِ نتیجۀ استدلال میپردازیم.
لازم به ذکر است این کتاب موضعِ ارزشداورانۀ ویژهای دربارۀ حسن و قبحِ غربی بودن یا نبودن ندارد و تنها در جستوجوی فهمی عمیقتر از موضوعی است که برهۀ بسیار حساسی از تاریخ ایران را متأثر کرده است. اگر هم گاهی نقدی تند به متفکری وطنی روا میداریم، از آن روست که نگارنده حقیقت را مقدم بر مصلحت میداند و معتقد است پنهان کردن حقیقت با این عذر که مصلحتی عملی در میان است، عموماً به خُسرانی بیشتر در ادامۀ روند تاریخ منجر خواهد شد. با این همه، دِین پژوهشگران و اندیشمندان عصر حاضر به تاریخ روشنفکری امری بدیهی است و گزافه نیست اگر بگویم که نقد خودْ درسی است که از ایشان آموختهایم.
علی مسعودی
تهران، شهریور ۱۳۹۹
برای خرید کتاب میتوانید روی پیوندهای زیر کلیک کنید:
۲. خرید از سرویس فیدیبو
(چاپ فیزیکی کتاب تمام شده و در انتظار چاپ سوم است.)