Deprecated: تابع WP_Dependencies->add_data() از نگارش 6.9.0 از رده خارج شده! دیدگاه‌های شرطی IE توسط همه مرورگرهای پشتیبانی شده نادیده گرفته می‌شوند. in /home/asimegiir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6131
اخلاق قدرت در سنت ایرانی - آسیمگی

اخلاق قدرت در سنت ایرانی

در فرهنگ ایرانی، قدرت اگر بی‌اخلاق باشد نفرین است، و اگر به خدمت عدالت درنیاید اهریمنی می‌شود. از دل این درک عمیق از نسبتِ قدرت و اخلاق، مرام پهلوانی برآمده است؛ نه فقط به‌مثابه زور بازو، که به‌عنوان نظامی از فضیلت‌ها: جوانمردی، امانت‌داری، رازداری، فروتنی، فتوت و مهم‌تر از همه، دفاع بی‌چشم‌داشت از مظلوم.
پهلوان در سنت ایرانی، ضد آن قهرمانی است که قدرت را برای قدرت می‌خواهد، برای پهلوان ایرانی عالَم محل نزاع نیکی و بدی است و از این رو قدرت او باید معطوف به یک‌سوی این منازعه‌‌ی هستی‌شناختی باشد! او نه کارگزار حکومت‌هاست، نه سوداگر قدرت. او قدرت را  در خود می‌کشد و «من» را قدرتمند می‌خواهد تا نه از خود که از «دیگری» مراقبت کند. خواستِ قدرت وقتی رواست که برای خودت نخواهی‌اش!
پهلوان ایرانی آزاد است، او به شاه خدمت می‌کند چون با شاه پیمانی دارد و این پیمان دو سویه است، اگر که شاه دادگر باشد پهلوان کنار اوست اما آنجا که کژروی کند پهلوان از او دل می‌کند. خوب است به‌یاد آوریم که زال خطاب به شاهان چه می‌گوید:
گر این باشد ای شاه سامان تو | نگردد کسی گرد پیمان تو
پشیمانی آید ترا ز این سخن | براندیش و فرمان دیوان مکن
وگر نیز جویی چنین کار دیو | ببرد ز تو فر کیهان خدیو
بمانی پر از درد و دل پر گناه | نخوانند از این پس ترا نیز شاه
به یزدان پناه و به یزدان گرای | که اویست بر نیک و بد رهنمای
گر این پند من یک به یک نشنوی | به آهرمن بدکنش بگروی
بماندت درد و نماندت بخت | نه اورنگ شاهی نه تاج و نه تخت
باری، از رستمِ شاهنامه که برابر شاهان می‌ایستد، تا پوریای ولی که از نان شب خود برای بیوه‌ای کنار میدان زورخانه می‌زند، این سنت،مفهومی ژرف از «مسئولیت اخلاقی قدرت» را بر دوش پهلوان گذاشته است. این است که زورخانه در ساحت نمادین به پرورش عضله منحصر نشده، بلکه جای‌گاه تربیت نفس است. ضربِ مرشد، یادآوری می‌کند که هر قدرتی در هارمونی و نظم است که می‌تواند امر زیبا و خیر را پدیدار کند. پهلوان اگر بر خصم فائق آید اما بر خود نه، شکست خورده است.
اکنون در روزگاری که قدرت از اخلاق تهی شده و زور بی‌پناه‌ترینان را می‌کوبد، بازگشت به مرام پهلوانی دعوت به نوستالژی نیست؛ بلکه یادآوریِ یک الگوی متفاوت از زیستن با قدرت است. الگویی که در آن، بزرگ‌تری نه در سلطه، که در ایستادن کنار کوچک‌ترین‌ها معنا دارد.
این‌ها را نوشتم برای یادآوری یک اصل کم‌رنگ شده: در سنت ما رنجِ مظلوم بی‌مرز است و اخلاقیات پهلوان به رنگ پرچم بسته نیست. اگر دعوت می‌کنیم که نباید نسبت به رنج هم‌وطنان‌مان بی‌تفاوت باشیم و هم‌وطن ما عضوی از خانواده‌ی ماست، اگر دل‌مان از زخمِ افغانستانی‌ها خون است، اگر از بی‌پناهی مردم غزه غمگینیم، اگر از رنج کارگران، از تحقیر، تبعیض و زورِ بی‌حساب در همه‌ جای جهان در رنجیم از سر دلبستگی به همین مرام و سنت تاریخی‌ست.
بله زمین پر از دیوار است، اما مرام پهلوانی باید یادمان آوَرَد که می‌شود در همه‌جا، با هر که در رنج است، همدل بود و حتی اگر نتوان عمل کرد، می‌شود که در ذهن و دل کنار مظلوم ایستاد—نه به‌نام سیاست، که به‌نام انسانیت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا