Deprecated: تابع WP_Dependencies->add_data() از نگارش 6.9.0 از رده خارج شده! دیدگاه‌های شرطی IE توسط همه مرورگرهای پشتیبانی شده نادیده گرفته می‌شوند. in /home/asimegiir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6131
درباره‌ی فیلم بلفاست - آسیمگی

درباره‌ی فیلم بلفاست

۱. زیدی اسمیت زمانی نوشته بود:
«هر لحظه‌ای دو بار روی می‌دهد: درون و بیرون، و این‌ها دو تاریخ متفاوت‌اند.»

در سینما فیلم‌هایی هست که از همین تاریخِ درونی حرف می‌زنند، تاریخی که بر آدمی می‌گذرد، بر یک آدم، تاریخی که بر من گذشته است. این تاریخ از جنس روایت است، از جنس خاطره.
تاریخِ درون و بیرون متفاو‌ت‌اند. تاریخِ بیرون تاریخ جمعی است، تاریخِ همگان، مجموعه‌ای به‌هم متصل به‌شکل شبکه‌‌ای از وقایع و زنجیره‌ی حوادث با خط زمانی مستقیم و متناوب. تاریخِ درون اما پریشان، گسسته، معلق، مه‌آلود و متغیر است.
تاریخ بیرون کم‌وبیش ثابت است و با هر بازخوانی ثابت‌تر هم می‌شود و در آن رویدادها مثل یک نقطه‌ی جغرافیایی‌اند که روی ‌نقشه‌ی زمان مشخص شده‌اند، تاریخ درون اما ثابت نیست و در هر بار یادآوری دوباره از نو ساخته می‌شود. تاریخ بیرون آنجاست و دائما مورد اشاره قرار می‌گیرد، تاریخ درون اما احضار می‌شود، فراخوانده می‌شود و در هر فراخواندنی کیفیتی تازه و متفاوت پیدا می‌کند.

۲. بلفاست روایتی از یک تاریخِ درونی است، روایتی زیبا و آرام درونِ یک تاریخِ بیرونیِ ناآرام و بهت‌آور. در طول فیلمْ احضار و یادآوریِ گذشته که تاریخ درون را می‌سازد بیانی نرم و سبک دارد و تقابل جهان درون و بیرون حفظ می‌شود.
قاب‌های ثابت و کم‌تحرکِ تاریخ درون در مقابل خشونت و حرکت و آشوب تاریخِ بیرون قرار می‌گیرد و جز بر پرده‌ی خیال خبری از رنگ نیست. رنگ عنصر سرنوشت‌سازی در فیلم نیست، اما بر زیبایی و استقلال تاریخِ درون تأکید می‌کند.

۳. تاریخِ من همیشه در پیوند با تاریخِ ما شکل می‌گیرد، تاریخِ شخصی در اتصال با تاریخِ جمعی و در کنار آن پرورده و فربه می‌شود. تاریخِ بیرون در بلفاست بر دو موضوع متمرکز است، نخست، بحرانِ ایرلند.
بحرانْ پس‌زمینه‌ی زندگی است و ضرب‌آهنگ تاریخِ درون را تنظیم می‌کند، بحران زنده است و در کار ساختنِ تاریخ بیرون عجله دارد، بحران به‌شهر شکل می‌دهد، کوچه‌ها را عوض می‌کند، آدم‌ها را عوض می‌کند، مسیر مدرسه را عوض می‌کند و مهم‌تر از همه با برخورد با سوژه‌های متفرد وزن خاطرات را دستکاری می‌کند.
موضوع دوم مسئله‌ی خانه است. خانه به‌مثابه‌ی حریم و فضایی که چنان با تاریخِ درون در هم‌ تنیده که ارجاع به خود/من بدون ارجاع به‌آن عقیم است. از این‌ نظر، یکی از مهم‌ترین نقاط اتصال و ارتباط تاریخِ درون و بیرون خانه است. خانه جایی است که سوژه‌ی متفرد و مونادِ درخودمانده را به‌بیرون پیوند می‌دهد، خانه دریچه‌ای است به تاریخِ بیرون، دریچه‌ای برای تجربه‌ی تاریخِ بیرون در قالب آناتی درونی.

۴. جمع این دو موضوع، یعنی بحران و خانه، گره اصلی فیلم را می‌سازد: مهاجرت.
بلفاست فیلمی است درباره‌ی مهاجرت، درباره‌ی خانه‌ی بحران‌زده، گذشته‌ی غیرقابل سکونت و البته غیرقابل رها کردن. این کشاکشی است که فیلم تلاش می‌کند آن را بازنمایی کند، تناقضی که حاصل آن چیزی نیست مگر نوستالژی.
و نوستالژی سوژه‌ی دشواری برای روایت هنری به‌طور کل و سینما به‌طور خاص است. از این منظر، فیلم در مجموع تجربه‌‌ای موفق است اگرچه در کلیت نمی‌توان آن را درخشان دانست.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا